جیمینا
دستم رو ول نکن
از همون روز اول فهمیدم هیچی مث قبل نیست
اواسط شب با دهن خشک و چشای خستم تو،فقط تو توذهنم بودی
تو این پسربچه ی پیر رو زنده میکردی
قلبم،قلبم میزنه ...اما فک کنم ی چند سالی بود که دیگه تپیدن یادش رفته بود
چشمات خیلی قشنگه جیمینا...
من صداتو دوست دارم.
زل زدن بهت وقتی حواست نیست چشمامو باز نگه میداره
باز بهت خیره شدم_ ببخشید