بچه ها الان یادم اومد گفتم براتون تعریف کنم
مامان من یه زن دایی داره که سیده و خیلی هم معتقد و نمازخونه و ... همیشه هم یه تسبیح کربلا و مهر هم همراهشه ولی خیلی ترسو هستش خیلی
یه روز داشتم بهش می خندیدم که مامان این زن دایی چقدر ترسوهه پخ میگی می ترسه بخصوص شبا
من رو هم با این کاراش می ترسونه