بعد دوساعت رفتیم خونه بابام وخاهرم خونه بابام بود تا اومدیم شروع کرد به دخترش فحاشی که کاش تو تصادف مرده بودی.دخترش یه بار تصادف کرد
هی دادو فحش.من گفتم ما اومدیم دور هم خوش باشیم و...بعد دیدن تمامی نداره ساعت ۱۱ شب گفتم من میرم خونمون بعد اون یکی خاهرم گفت نرو
منم دیدم خاهرم داره فحش و کتک بچه رو میزنه دیگه داغ کردم و گفتم خدا نابود کنه کسی که اذیت میکنه.دخترشم آروم آروم بودوگریه میکرد