داداشم سه ساله که ازدواج کرده یک بچه دوساله داره اگه بگم چقدر ما برای عروسیش اذیت شدیم زمان عقد عروسی که نگم براتون از یه شهردیگن تک دختر ما همون اول گفتیم این بدردت نمیخوره تو الان کارمند نیستی سربازی نرفتی چرا باید بریم خواستگاری اینقدر خون به دلمون کرد که باید بریم من اینو میخام دیگه رفتیم چیکار میتونستیم کنیم داداشم گفت من قبلاً کلینیک داشتم الان ندارم حقوقم یک تومنه اومد به دروغ گفت من سربازی رفتم اول زندگیش بادروغ شروع کرد (من ن حقو به داداشم میدم ن عروسم )هر دو تقصیرکارن خصوصا داداشم گفته باشم تک دختر بود پرتوقع من میخوام برم این آتلیه بریم کلیپ بگیریم شمال دو دست لباس میخام بعد به دروغ میگفت داداشتون برای من هیچی نخریده بعد تو عروسی دیدیم دروغ گفت زمان عقد یه دعوای شدیدی ایجاد کرد ازهمون اول توقع داشت که خانوادم براش سنگ تموم بذارن ما گفته بودیم خونمون رو نشون دادیم شهرمون رو نشون دادیم گفتم که وضعمون خوب نیست
زندگی مرگ قشنگیست که جریان دارد ♥️🩶 آخر ی شب این گریه هام سوی چشام و میبره 🥲🥲🥲🥲 من همونم که گفتم ی ف ااال میخری گفتی ف ااال منو خدا گرفته ، مشتی ف ااال شما پول و جیب باباهاتونه من نامردیاش ......
عقد کرد چرا آبجیت النگو گرفته یدونه الگو پنج تومنی چرا برای ما خرج نمیکنه تومگه خانوادش نیستی رفتن اصفهان حتی وسایل مسی میخاست داداشم نداشت اومد خونمون کلی الم شنگه بااین شرایط رفتیم باهاش مسافرت خون به دلمون کرد ب هر بهانه ای میشد قهر میکرد میخام برم خونه مامانم تو مسافرت دعوا کردن سوار اتوبوس شد که داداشم اومد برشگردوند باناخوناش دست داداشمو چنگ زد زد تو دهنش هیچی نگفتیم
ما همون اول گفتیم داداشم وضعش خوب نیست خونه رو نشون دادیم داداشم یه خونه داشت اشتباه داداشم این بود و دروغ بعدیش ک اول گفت من خونه دارم داره ها اینو دروغ نگفت گفت من یه خونه دارم و ماشین یه خونه دیگم داشت که اونو ب نام مامانم کرد
زندگی مرگ قشنگیست که جریان دارد ♥️🩶 آخر ی شب این گریه هام سوی چشام و میبره 🥲🥲🥲🥲 من همونم که گفتم ی ف ااال میخری گفتی ف ااال منو خدا گرفته ، مشتی ف ااال شما پول و جیب باباهاتونه من نامردیاش ......
عروسیش گفت باید شش دونگ خونه ب نام من کنی و شیربها باید بهم بدی مازمان خواستگاری گفتیم ن این بخاطر خونه ماشینت میخواد البته بگم داداشم درسته کارنداره ولی دستش به دهنش میرسه و نمیشه گفت زیر خط فقره اون گفت ن میخامش دوست دارمش ب شما چه خانواده عروس قبول کردن که خونه رو به نامشون نکنیم
بعد گفتن ما رسم داریم که یخچال سرویس چوب ماشین لباس شویی مبل تخت رو خانواده داماد بگیرن داداشم خودش گرفت همه رو اینجا و بگم همش باهم دعوا داشتن وهمه خانواده رو درگیر میکردن و ب مامانم آبجیم زنگ میزد که ب دروغ داداشت اینو نگرفته سرویس چوبو نگرفته که ما براشون پول بفرستیم بعد میفهمیدم سرویس چوب دویست میلیونی میخاست و مجبورش کرده بگیره میدید داداشم پول داره تاقرون آخرش باید ازش میگرفت برای همین مجبور شد دروغ بگه من پول ندارم نگه چقدر دارم چون میدید باید میگرفت و مانتو بگیره و اصلا اهل جمع کردن نیست باباشوهرته نمیخای که جنگ کنی همه پولا مال خودته
ما همون اول گفتیم داداشم وضعش خوب نیست خونه رو نشون دادیم داداشم یه خونه داشت اشتباه داداشم این بود و دروغ بعدیش ک اول گفت من خونه دارم داره ها اینو دروغ نگفت گفت من یه خونه دارم و ماشین یه خونه دیگم داشت که اونو ب نام مامانم کردعروسیش گفت باید شش دونگ خونه ب نام من کنی و شیربها باید بهم بدی مازمان خواستگاری گفتیم ن این بخاطر خونه ماشینت میخواد البته بگم داداشم درسته کارنداره ولی دستش به دهنش میرسه و نمیشه گفت زیر خط فقره اون گفت ن میخامش دوست دارمش ب شما چه خانواده عروس قبول کردن که خونه رو به نامشون نکنیمبعد گفتن ما رسم داریم که یخچال سرویس چوب ماشین لباس شویی مبل تخت رو خانواده داماد بگیرن داداشم خودش گرفت همه رو اینجا و بگم همش باهم دعوا داشتن وهمه خانواده رو درگیر میکردن و ب مامانم آبجیم زنگ میزد که ب دروغ داداشت اینو نگرفته سرویس چوبو نگرفته که ما براشون پول بفرستیم بعد میفهمیدم سرویس چوب دویست میلیونی میخاست و مجبورش کرده بگیره میدید داداشم پول داره تاقرون آخرش باید ازش میگرفت برای همین مجبور شد دروغ بگه من پول ندارم نگه چقدر دارم چون میدید باید میگرفت و مانتو بگیره و اصلا اهل جمع کردن نیست باباشوهرته نمیخای که جنگ کنی همه پولا مال خودته