خوب نیستم اما دارم فراموشش میکنم .راهی نیست چون دیگه احساس و غروری برام نزاشته که بتونم ادامه بدم...
اینم پیاماش.
بحث حضور تو در جامعه ست که تکلیف داری که گوش بدی و یکی از مهم ترین جنبه های حضور تو جامعه هم پوششه. بحث این نیست که باهم توافق کردیم،گفتم اگه حتی چادر هم بپوشی ممکنه نخوام یه جایی بری یا یه کاری کنی، بحث اینه که هر وقت هرجا خواستی حضور داشته باشی باید اونجا و اونجوری باشی که من میخوام. همون اولم گفتم که احساسی برخورد نکن با قضیه تا گفت و گو صورت بگیره. الان یا این حقو قائلی برای همسر آیندت یا نه و معتقدی که من خودم و هرجور و هرکجا تشخیص بدم حضور خواهم داشت و خب این از اعتقاد من خارجه.اگه چادر نپوشی و اونجوری که من نخوام باشی و به حرفم گوش ندی هر ثانیه که باهات بگذرونم مثل این میمونه که داری میزنی تو گوشم.
تا وقتی که نپذیری تکلیفتو هیچ احترامی ساخته نمیشه و هیچ اعتمادی محکم نیستگفتم اینجا.
چادر و پوشش هم ساده ترین مسئلشه. مهم اون پذیرفتن تکلیفه و خب قطعا هم هیچ اجباری نیست در پذیرفتنش ولی منم محبور نیستم هرثانیه توگوشی بخورم.
به همین راحتی یکماه مونده به عقد 💔🥀🥀