واییییییییی مردم از خنده لعنتییییییییییی
دقیقا یه خاطره هم اینجوری دارم منم
رفته بودیم عروسی بعد این مشروب خورده بود اعصاب نداشت جوری که هیچکی باهاش حرف نمیزد
بعد سرشام روبه روی من نشسته بود من غذامو خورده بودم تموم شده بود اون برای بار دوم داشت میخورد
چش تو چش شدیم یدفعه ای یه لبخند زد و گفت نمیخوری منم خندیدم گفتم نه نوش جونت من سیر شدم
بعد وقتی که من رفتم برقصم اومد اون جلو وایساده بود همش نگام میکرد
منم گفتم بابا این مسته حالش خوب نیست رد داده توجه نکردم
ببین اذیتم میکنه بعد میخنده و قهقهه میزنه بیشعور
بعد ناراحت میشم میگه اخه اذیت کردنت حال میده
وای دقیقا این همیشه رلم میزنه دخترا بهش پیشنهاد میدن شانس من