همسرم . دست بزن نداره . خیانت نمیکنه . مهربونه . همه چیزو بلده ... ولی مشکل بزرگم مادرشوهرمه. خودشم به شدت بچه ننه اس ... در حدی که خودش خونه داره .ولی میگه باید بیای با مادرم زندگی کنی ... مادر عوضیش انگاری من هوشم... حتی شبم ما رو ول نمیکنه ... دیگه خسته شدم . شوهرم در حدی که اصلا منو ول کرده مادرشو برداشته ...میخوام طلاق بگیرم. حالم از جفتشون بهمممممممم میخوره . منتظرم ۱ ام برم درخواست بدم
خوب تو زندگی مشکل همیشه هست . چه راحت میگی برم طلاق درخواست بدم
الان ما بگیم برو میری؟!
هر کاری فکر می‌کنی حالت و بهتر می‌کنه انجام بده
بعد طلاق گرفتی نگی کاش نگرفته بودم
سعی کن راههای دیگه رو امتحان کنی.خیلی مهربون غذاهای خوشمزه یجور که ترس از دست دادنتو داشته باشه.بعد کم کم بکشش سمت خودت
منم دقیقا مشکل شمارو دارم و ب این فکرم
اما بخاطرش مادرش تنها طلاق نگیر
خووب تو اصلا نباید به هرکی بگی!! هر کسی در جواب یه چیزی میگه که خودش هم انجام نمیده !!! صبر کن مدارا کن . باید خودت یه جوری بدون آسیب دیدن خودت و شوهرت و مادرش ابن قضیه رو به تعادل برسونی. حرف های مردم حساس تر می کنن تو رو
بزرگتری نداره باهاش صحبت کنی؟؟؟؟با شوهرت برو مشاوره
به شوهرت بگو من نمیام پیش مادرت برای زندگی چرا ازدواج کردی
عجله نکن درخواست طلاق نده بگو پدرت به مادرشوهرت و شوهرت حرف بزنه
اینجا جایزه که بگیم فقط طلاااق!!
یا هم اونقققققققدر باید باسیاست و زرنگ و پررو باشی که بتونی شوهرتو از چنگش دربیاری و باید صبر ایوب پیشه کنه
اگر واقعا خیلی دیوانه وار عاشق شوهرتی و نمیتونی بدون اون دووم بیاری باهاش بمون و پای مادرشوهرو از زندگیت بکش وگرنه عمر و جوونیتو حروم نکن
خیلی ها طلاق گرفتن و بعد طلاق زندگی و ازدواج خیلی عالی هم داشتن
ولی خب من جای تو بودم طلاق میگرفتم
یک. قاعده عمی پسر شوهر مادرش... شوهر منم همینه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
12 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
