شوهرم کارش آزاده و همیشه بخاطر کارش وهمکاراش باید مهمانی بدم.کل تایم زندگی مشترک همسرم کارشون این بود و کم پیش نیومد غذا از بیرون بگیرن منم مدام تواشپزخونه پسر پابودم.
یه کار پاره وقت برام جور شد که بازار سختی ومکافات اجازه داد شروع کنم کارمو .بدونه یک کلاسی خود آموز یاد گرفتم .
بخاطر ریز آرین کار ها باید بارها تکرار کنم تا انجامش بده .خیلی پشیمونم کاش آزمون معلمی شرکت میکردم یا آزمون سردفتری تااقا دور برنداره .هرچی گفت گفتم چشم آخرش سر یک چیز بی ارزش فحش داد وخودشو ناراحت جلوه داد