2777
2789

منم یه بار دبیرستانی که بودم 

از خواب پریدم 

وقتی از خواب پریدم حس کردم ساعت هاست نشستم روی تخت

و دارم به در کمد نگاه میکنم.

خیلی حس بدی بود 

فک میکردم خواب بودم ولی انگار مثلا سه ساعت بود نشسته بودم و به در کمد نگاه میکردم.


تو این دنیا هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست ✨🙂🕊... بهم بگو غزل 🤍چندتا زخم رو نادیده گرفتی فقط به خاطر اینکه اونی که چاقو دستش بود رو دوست داشتی🖐🏻🙍🏻‍♀️

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

چند دقیقه پیش درمون خودش بسته شد  همسرم گفت کی بست ؟ همه که نشستیم  منم گفتم هیچی جن ها ...

بله بله به اینا میگن جن پرومکس😂😂

خیلی زود لبخند میزنی و میگویی :(خدایا،این از چیزی که دعا کردم هم بیشتره.)🥲🌙

اینو از زبون شوهر خاله ی مامانم میگم: 


نصفه شب داشتم از خونه ی یکی به خونه ی خودمون برمیگشتم

مسیر بین شهری و بیابونی بود .

و جاده ساکت و عبور و مرور کم ( نصفه شب) 

کمی که رفتم کنار جاده یه زنی رو دیدم که بنظر نرمال نمی رسید چون وسط یه جاده ی بیابونی اون‌ وقت شب یه زن تنها امکان نداشت .

حالت عجیبی بهم دست داد و توقف نکردم .

حدود چند کیلومتر بعد ، خواستم گردنم رو بخارونم که صدایی از پشت سرم بهم گفت : من واست انجامش میدم 

موهای تنم سیخ شد 

از آینه به عقب نگاه کردم 

همون زن روی صندلی عقب نشسته بود!!!

حالت بسیار بدی بهم دست داد ، انگار روح از بدنم جدا شد از ترس 


پام رو روی گاز گذاشتم و تا خود شهر پشت سرمو نگاه نکردم


*وقتی به خونه میرسه تب میکنه و تا چند روز ادامه داشته تا اینکه با دعای دعانویس خوب میشه 


واقعی

🤍Devils' Angel🤍

اینو از زبون شوهر خاله ی مامانم میگم:  نصفه شب داشتم از خونه ی یکی به خونه ی خودمون برمیگشت ...

بیابون کلا خطری هست ترسناک ترین کتاب دنیا هم همینطوری توسط یه نفر نوشته شده از تو بیابون شروع شده 

پسرم لطفا به بنده درخواست دوستی ندین شرمسارم ولی معذورم از قبول کردنش چون تعلیق میشم 
اینو از زبون شوهر خاله ی مامانم میگم:  نصفه شب داشتم از خونه ی یکی به خونه ی خودمون برمیگشت ...

یااااا خود خدااااااا

تو این دنیا هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست ✨🙂🕊... بهم بگو غزل 🤍چندتا زخم رو نادیده گرفتی فقط به خاطر اینکه اونی که چاقو دستش بود رو دوست داشتی🖐🏻🙍🏻‍♀️
مگه ۳ نصف شب چه چیز خاصی داره ؟🤔



اهم میگن که این موقع ورود چیزهای ماورا طبیعه به دنیای انسان ها امکان پذیره با تشکر😂😂

خیلی زود لبخند میزنی و میگویی :(خدایا،این از چیزی که دعا کردم هم بیشتره.)🥲🌙

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792