😆😆😆😆😆شما هم فانتزی تون رو بنویسید .
خودم ( دخترم دیگه وقتشه به کیارش جواب مثبت بدی
من: نه پدر من فعلا باید درسم رو ادامه بدم
پدر ؛ همین که شنیدی جمعه عقد میکنید
کیارش: وای من از ته دل عاشقه کوکب هستم جمعه ماله خودم میشه .
😂😂😂😂
فانتزی فقط لحظه ایی که میفهمی بابای آرشام ارتام پناه سرطان تخمدان گرفته
عاشق شخصیت ترسا توی قرار نبود
رمانا این مدلی نیست
یه پسر جنتلمن یه دختر زیبارو و خوش اندام لب قلوه ای رو میدزده و بهش تجاوز میکنه وعاشق هم میشن بعد
هیچوقت همچین فانتزی نداشتم که به زور شوهرم بدن😂ولی همیشه دوست داشتم جای اسکارلت اوهارا باشم😂😂
من رها محتشم هستم ی روز ک بیدار شدم پریدم تو حموم و ی دوش گرفتم بعد اومدم جلو آینه موهای خرمایی لخت و بلندمو خشک کردم و یه خط چشم به چشای تیله ایم ک هر رنگ لباسی بپوشم همون رنگی میشه کشیدم و ی بوس هم با لبای قلوه ایم برا خودم فرستادم و از نرده ها سر خوردم پایین مامانم گفت تو نمی‌خوای بزرگ شی رها چون دیرم شده بود آب پرتقالمو سر پا خوردم و سوار بنزم شدم رفتم دانشگاه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
