خانوما با بردارم دعوا کردیم اون با مامان بابام زندگی میکنه منم دیشب رفتم اونجا شب موندم صبح موقعه صبحانه میخوردیم دعوامون شد بعد بهم گف سیتکر شو برو منم پاشدم دست پسرمو گرفتم تا دم در رفتم ولی کسی نیست منو ببره خونم چکار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
الان دم دری؟؟ بیخیال برو خونه پدر و مادرت ولی با داداشت سر سنگین باش
من اونیم که سایه هم نداشت...((اگر بخوام وضعیت و حالِ روحیِ الانم و توصیف کنم باید بگم: دریا طوفانی ؛ قایقمسوراخه ؛ پاروم شکسته ؛ خودمم خسته ام ؛ خیلی خستم ؛ خیلی خیلی خستم ؛ از کوسه هم میترسم ؛ اما ادامه میدم ...))👣و اما نیمه شبی من خواهم رفت .. از دنیایی ک مال من نیست.... از زمینی ک مرا بیهوده ب ان بسته اند....مگر ما چقدر زنده ایم که انقدر میمیریم؟ 🖤 باهم قهر نکنیم خیلی وقتا تلفن بدموقع زنگ زده و داغی بردل گذاشته 🖤