دختر بیماری ریه داشت غش میکرد و کلا روحیشم داغون بود پدرشم یه سرهنگ معتاد بود که دخترش رو بخاطر پول زیر خواب میکرد. ماذرشم پول پرست بود و کلا دختره بعد ازدواج تمبتونست رابطه داشته باشه بخاطر بیماریش اما داداش کارگر من واسش میمیرد موقعی که خواست بره خواستگاری گفت من با دوست خانوادگیمون نامزد کردم دیگه رابطه ای بین منو تو نیست داداش من التماس کرد کلی زنگ زد که اون فقط فوت میکرد بعد هم از همه جا بلاکش کرد و داداشم گفت عیب ندارد شاید اون بیماری این رو خوب کرد و امیدوارم هر جا هست خشبخت باشه
بماند که داداش من بهترین وسایلش رو فروخت بره به دیدنش و روحیش رو خوب کرد و باهم میرفتن بیرون همچی براش میخرید و همیشه حالش رو میپرسید.
سلام عزیزم ،شما وکالت خوندید؟
سلام
زیلابی هستی هنوز تو سایت
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
