2777
2789

همسر من مریض بود امروز از صبح پرستاریش رو کردم براش آبمیوه گرفتم ناز کرده

 هی مایعات آوردم صداش زدم پا نشده بخوره

 ۷ شب تازه بیدار شد منم براش چای ریختم اومدم نشستم کنارش یهو پاش رو آورد جلو خورد به لیوان چای و سوخت منم تو این مواقع اصلاااا نمیتونم جلو خندم رو بگیرم 😕🙁😅😅 اونم عصبانی شد که ارررره بخند بعدم زهر چشم گرفت و گفت چایی رو بذار رو میز سرد که شد بیار بده من😏

 منم  چای و سوپش رو گذاشتم رو میز بعدشم قهر کردم اومدم اتاق🤭

زیاده روی کردم به نظرتون ؟

بدبخت نازی نداره

در یک شب از شب های زیبا خدا تورا در دستانمان قراررداد و مارو لایق تو دانست از ان پس تو به زندگیمان رنگ ومعناو مفهوم دادی...پسرمون دارا عشق زندگیه مامانو باباش   یه مردادیه جذاب   

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

شوهر من مریض بود تب و لرز داشت پاهاشو تو اب گذاشتم ماساژ بدم نمیدونم اثر درد توی بدنش بود یا خنکی اب براش لذت داشت هی میگفت اخ مریم اه مریم اه ه ه ه ه مریم ه ه ه ه ماتم برده بود

شوهر من مریض میشه اون اولای عروسی که رابطمون خوب بود بهم میگفت بیا بشین کنارم دستتو بگیرم بعدنا که ر ...

الانم هرچقدر سردین بازم موقع مریضی مث قبلن برو دستشو بگیر بغلش کن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز