هزارتا دعوا وجنگ شد تا رفتیم ۲سال طول کشید ب بدترین شکل ممکن منم دعوایی نبودم بلدنبودم دعوا کنم وگرنه زودتر جدامیشدم اینقدر واسم دردسر درست کردن تا دیگه قهر کردم رفتم خونه برادرشوهرم اونا هم همه خواهربرادراش جمع شدن منو بردن خونه مادرشوهر واونجا همشون ب مادرشون گفتن باید جدا کنه بره اگر فردا خودشو کشت تو رو میبرن اعدامت میکنن🤣🤣🤣
مادرشوهرم هم ترسید گفت اره برن جدا بشن
نمیزاشت همش میگفت پسرکوچیکم باید بمونه پیشم خلاصه دیگ دست برادران ودوتا ازخواهرای همسرم دردنکنه خیلی زحمت کشیدن🤣🤣