دیشب میخواستیم بخوابیم شوهرم اومد بالاسر دخترم گفت قوربونت برم چقدر تورو دوست دارم گفت شقایق(اسم منه) فک کنم چونکه من عاشق نشدم واسه اینه اینقدر عاشقشم منم گفتم یعنی عاشق من نیستی گفت نه تو رو فقط دوست دارم منم عصبی شدم رفتم اون طرف خوابیدم .صبحم که بیدار شد صبحونه گذاشتم گفت تا دنیا به آخر میرسه خودتو نارحت کنی تو عشق من نیستی عشق فقط عشق بین پدر و بچه اش واقعی نه بین زن و مرد .از دیشب دارم گریه میکنم حسودی نمیکنم فقط میگم چیکار تو این زندگی نکردم که با وجود۶ سال هنوز فقط معمولی دوستم دارم از چشمم افتاد خدا لعنتش کنه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.