مثل ریگ دروغ میگه بیخود وبی جهت.مثلا الان قراربودسفری بریم نمی دونستیم باماشین بریم یاقطار دروغ بهم گفت من بلیط قطارگرفتم درحالیکه نگرفته بود برای من فرقی نمیکرد قطاریاماشین ولی این اینجوربهم دروغ گفت اصلا توهرکارش که ریز میشم ازتوش دروغ درمیاد بعدشم که شاکی میشم چرا دروغ گفتی اگرموضوع منفی ومهم باشه میگه خواستم نگران نشی اگرمثبت ومهم باشه میگه خواستم بعداکه قطعی شد سورپرایزت کنم اگرموضوع کم اهمیتی باشه میگه حوصله نداشتم بگم اینجورخواستم خلاصه اش کنم اینوگفتم.ولی واقعا حالم دیگه داره ازش به هم میخوره الان بگه شبه باورنمی کنم میگم حتماروزه وداره دروغ میگه بهم
عین شوهر من انگار عادت کرده یروز دروغ نگه نمیشه
ریشه دروغش باید مشخص بسه
شاید عادتی از کودکیه
شاید شما خیلی ریز میشی و غر سرش میزنی شاید بخاطر
ترس داره دروغ میگه و.....
مچ گیری کارو بدتر میکنه
حتما برید مشاوره
همین چیزای کم کم جمع میشه و آدم رو دلسرد میکنه
آره واقعا باید بریم مشاوره.نمی دونم واقعا ریشه اش چیه اینکه من دوست دارم دخیل باشم تومسائل به نظرم غیرطبیعی نیست حق منه که بدونم سفرمون باقطاره یا وسیله دیگری که براون اساس برنامه ریزی کنم اینو نمیشه دخالت بیجایاکنترل گری گفت. 😕
ول کن مشاور هم از پس این آدمها برنمیاد 😐 اینها فقط انرژی از آدم میگیرن همین 😪
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
