بچه ها من یه جاری دارم آنقدر اذیتم کرده آنقدر تو زندگیم سرک کشیده باحرفاش اتیشم زده که حد ندارن همه جوره سنگ تموم گذاشته شدهمثلا روز عروسیم اومد تو چشام زل زد گفت شبیه پیرزنا شدی
آیلار تو عید خودبخود یقه لباسمو گرفت گفت ببین من اگه تورو طلاقت ندادم حالا اومدن ماشینی که با نخوردن نپوشیدن خریده بودیم رو برداشتن رفتن شهرستان مسافرت.شوهرمم دلش راضی نبود ولی نتونستیم چیزی بگیم خودشونم ماشین دارن ولی سواری نیست