گره های ناگوار با تو باز میشوند،
شدت سختی ها باتو میشکند،
آنان که دنبال رهایی میگردند به تو التماس میکنند،
از قدرتت،سختی های زندگی حساب میبرند،
به لطفت، علت ها و اسباب فراهم میشود،
با توانایی ات،سرنوشت جاری میشود،
وبا اراده ات وسایل آماده میشود.
وقتی که می خواهی بی آنکه چیزی بگویی، اسباب فرمان میبرند،بی آنکه چیزی بگویی اسباب از کار می ایستد،
وقت دشواری ها آن که صدایش میکنند...تویی،
و وقت گرفتاری ها آنکه دنبال پناهش می گردند ...تویی،
برای من اتفاقی افتاده که زیر سنگینی اش شکسته ام،
گرفتاری ای آمده که تحملش را ندارم.
آنچه تو فرستاده ای کس دیگری بر نمی گرداند،
آنچه تو آورده ای کس دیگری نمی برد.
دری را که تو بسته ای کس دیگری باز نمی کند،
ودری را که باز کرده ای ،کسی نمی بندد.
پس خودت در رهایی را برویم باز کن.
به توانایی ات،این هیبت غم را در من بشکن.
وکاری کن به همین سختی،
به همین رنجی که دارم،
از آن به تو شکایت میکنم...زیبا نگاه کنم.
"نیایشی از صحیفه سجادیه"