پارسال مرداد با یکی رل زدم
از نظرم خودم همون بود که میخواستم سر چند ماه عاشقم کرد خودشم از قبل بود
ولی مامانم میدونست کلی گیر داد کلی پاپیچمون شد
ولی قرار شد با سختی ها کنارهم باشیم
تا اینکه این هفته شنبه مامانم خیلی بیخبر رفت سر گوشیم و برداشت و وقتی پیامش رو دید کای داد و بیداد کرد
بعدشم برای اینکه آروم کنم مامانم رو گفتم بده زنگ بزنم تموم کنم اونم داد
و ما همونجا تموم کردیم هردو با گریه با کلی حسرت برای آیندمون برای رویایی که خورد شد
سر چند دقیقه من موندم یه مشت خاطرهای که دست از سرم برنمیدارن