بچه ها یه مشکلی برام پیش اومده هم خندم میگیره هم گریه 😁من نامزدم مادر شوهرم اینا میخواستن بیان دیشب خونمون برا قرار مدارای عروسی بعد خیلی دیر کردن هی بابام تو حیاط سوال میکرد چرا نیومدن آخرش مامانم عصبانی شد گفت میان دیگه برم دنبالشون خودشون باید عقل داشته باشن نگاه ب ساعت کنن ساعت ۱۲شبه بلافاصله در زدن🤦😁😭بعد شوهرم گفت مادر پدرم متوجه حرفهای مامانت شدن ...وااای حالا چیکار کنم ؟ خیلی بد شد بنظرم هیچ جوره هم نمیشه جمعش کرد بنظرتون از چشمشون میفتم؟😁
ببخشیدا ولی چقد بی فرهنگن که ساعت ۱۲ شب میرن مهمونی تازه طلبکار هم هستن
اتفاقا تو باید ناراحت میشدی میگفتی چرا دیر اومدن یعنی من و مسائل مربوط به عروسی اهمیتی نداشتیم که ۱۲ شب تازه اومدین درحالی که حتی اگه کاری هم داشتید میتونستین برنامه ریزی کنین که دیگه نهایت ۸_۹ شب خونه مردم باشید نه ۱۲
این آدمای بدقوله بیخیال خیلی بدن من مهمون دعوت کرده بودم برا شام اینا ساعت یازده اومدن پسرشون نیومد پسره با زنش ساعت یک اومدن حالا نمیزاشتن سفره بندازیم از صبحم چیز زیادی نخورده بودیم دیگه هیچی اون شب موقع رفتن شوهرم گفت خیلی بده که مردمو اینجوری حیرون میزارید الانم قطع رابطه ایم