برادرم ارشد داره، قدش بلند تیپ و قیافهش خوب، خیلی مهربون و مودبه همه همکلاسی های دبیرستانم عاشقش بودن،
ولی اعتماد بنفسش خیلی کمه ۳۸ سالشه هر بار بهش میگیم بیا واست بریم خواستگاری، کلی عیب میذاره روی خودش میگه نمیدونم حقوقم کمه، هیچکس ازم خوشش نمیاد یا کی خرج عروسی و زندگی رو بده خلاصه خیلی نا امیده
یه جا بیرون شهر کار میکنه درآمدش متوسطه اما کارشو دوست نداره آزمون استخدامی دولت هم شرکت میکنه قبول نمیشه
خونه همش تو فکره یا با گوشیش بازی میکنه، نه دوست صمیمیای داره، نه تفریحی میکنه، نه اهل سیگاره کلا از بچگی اهل هیچی نبود، نه آنچنان چیزی برای خودش میخره، با این شرایط اقتصادی خونه هم که نمیتونه بخره، یه ماشین داره و یکم پس اندازه طلا
بنظرتون نا امیدیش بجاست یا افسردگی چیزی داره؟ چیکار کنیم درست بشه؟