خودم یکی از فامیلامون دختره دوست داشته هرشب رستوران و اینا بره پسره بهش گفته تو خونه مامانم غذا هست هر شب از بیرون نخریم...دختره هم بهش برخورده و با مادرش دست به یکی کردند که طلاق میخوام..😐
عاقبت همهی ما زیرِ این خاک آرام خواهیم گرفت ؛ ما که روی آن دمی به همدیگر مجالِ آرامش ندادیم
پشت هر دلیل طلاق غیرمنطقی هزاران دلیل دیگه هست که جمع شده سر یه چیز مسخره دعوا شده و طرف کلی مسئله ...
اما من فکر میکنم پشت هر دلیل غیر منطقی که ما واسه طلاق دیگران میشنویم یه دلیل منطقی هست که نمیخوان عنوانش کنن و فقط خودشون میدونن واسه چی طلاق گرفتند و به دیگران یه چیز دیگه میگن
مثلا خاله من میگفد همسرم تو شمال از کنار ساحل یه طناب پیدا کرد برداشت گذاشت توماشین طلاق گرفتیم
هر چی بیش تر می گذره،بیش تر به این شعر می رسم که می گه:غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد....//خدا گر پرده بردارد ز روی کارِ آدم ها....چه شادی ها خورد بر هم....چا بازی ها شود رسوا....یکی خندد ز آبادی....یکی گرید ز بر بادی....یکی از جان کند شادی....یکی از دل کند غوغا....چه کاذب ها شود صادق....چه صادق ها شود کاذب....چه عابد ها شود فاسق....چه فاسق ها شود عابد....چه زشتی ها شود رنگین....چه تلخی ها شود شیرین....چه بالا ها رود پایین....عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد!! //سر بر شانه ی خدا بگذار،تا قصه ی عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت،به رقص درآیی،قصه ی عشق،انسان بودن ما ست!!//