زندگیه منه. داغون بودم با دیدنش داغون تر شدم . با هیچ کس هیچ وقت هیچی نگفتم اولین باره . هیشکی نمیدونه. ولی من از درون داغونم . میترسم نمیتونم حرف بزنم با کسی
هر هفته میبینمش. نگاه های خیرش اذیتم میکنه . ی مدت گیر داده بود میگفت شوهرت نیس بیام خونت کسی ک نمیفهمه. از ترسم وقتی شوهرم میرفت سرکار درو قفل میکردم. گفتم دست از سرم بردار ب زنت میگم ولی میدونه میترسم نمیگم. چی بگم اخه. زندگیم داغون میشه. شوهرم . بچم. چرا دست ازسرم برنمیداره.
کییی؟؟؟
ب شوهرت بگو بگو بگو..اخرش شرمیشه برات
شوهر خواهر شوهرته یا کی
اشتباه میکنی نمیگی به شوهرت
فامیل ؟
کی دست از سرت بر نمیداره
بیخود کرد مرتیکه از آبروداریت سواستفاده میکنه هر بار نگلت کرد اخم کن و زل بزن بهش دفعه دیگه حرف زد بزن به جیغو داد
باتشر برو توشکمش این ترسیدن لرزیدنا شیرش کرده
باهاش تندی کن بی محلی
نسبتتون چیه
مرگ یه بار،شیون یه بار بگو راحت شو
ب یه نفر بگو
یا ب شوهرت بگو ب فلانی دقت کن ی مدت خود شوهرت بفهمه درستش میکنه
من اگه جای راحله تو فیلم ابلق بودم اونو زخمی میکردم نه اینکه دست خودمو ببرم
