وای یادم ننداز مردم از خجالت رفته بودیم شمال با خانواده همسرم منم آب وهوای شمال بهم نساخته بود حالم واقعا بد شده بود یک آن احساس کردم سرم گیج میره و یهو از حال رفتم نگو تو بغل برادر شوهرم بی هوش شده بودم اون از پشت منو گرفته بود واییییییییییییییی بد تر از این نداریم دیگه بهش فک میکنم گریم میگیره
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.