زمین بابای منو میخواستن بگیرن و میگفتن مال ماست...حین کارهای شکایت و ... که بابام ثابت کرد مال اونا نیس و محکوم شدن باباشون فوت کرد...حالا کینه به دل گرفتن هرجا بابامو میبینن فحش میدن و تهدید میکنن که از دست شما بابام مرد... منم طاقت نیاوردم عصر زنگ زدم بهشون...
خب
چی گفتی
ای بابا مام تقریبا ی درگیری ملکی داریم با ی زن بد دهن وزبون نفهم فقط دهنشو باز میکنه هی نفرین میکنه خسته شدم از دستش دیگه
هم فهمیدن دختر فلانی ام شروع کردن به فحش دادن... دوساله باباشون فوت کردن و اینا هر کدوم ۴۰ خورده ای سالشونه و ازدواج نکردن...منم وقتی دیدم فحش میدن دهنمو باز کردم هرچی از دهنم درآمد گفتم بهشون... دفعه چندمه جلو بابامو میگیرن هیچی نگفتیم تا امروز... بعدش بلاکشون کردم . زنگ زدن به مادر شوهرم....
به مادر شوهرم زنگ زدن که عروستو جمع کن تا تونستن منو فحش دادن و گفتن اگه عروستو ببینیم تیکه پارش میکنیم😂
مادرشوهرمم زنگ زده به شوهرم که زنت دخالت نکنه... شوهرمم داغ کرده که چرا دخالت کردی
حالا اگه بابای خودش بود خون به پا می کرد😭😭😭 چقدر ما زنا بدبختیم
مادر شوهرت باید میگفتن جرات دارید دو متری عروسم بشید تا دو شقه تون کنم
شوهرت که هییییچ ...!!!
اعصابم خرد شد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
