2777
2789

خانما سلام یعنی اینقدر ناراحتم که خدا میدونه چرا هیچوقت برا شوهرم مهم نیستم یعنی خیلی سعی میکنم قوی باشم آروم باشم ولی دیگه بعضی وقتها نمیتونم خوب واکی باشم میشه بگین من زیادی حساسم یا همسر من درکم نمیکنه بچه ها من جایی بودم خواهرم وبچه هاشم بودن قرار بود فردا وبمونیم ولی من چون الکی خواهرم ناراحت شدم وقهر کردم دوست نداشتم شب بهش گفتم بریم صبحم پا شدم بخوبی گفتم نمونیم صاحبخونه هم اصرار کرد قسم مامانم خوردم فوت شده گفتم نمیمونم اصرار نکنید واقعا جو برام سنگین بود نمیشد بمونم بالخره هرکسی یه ظرفیتی داره ظرفیت منم همینه ولی شوهرم میبینه من قسم خوردم ناراحتم بچه وبلند میکنه از وماشین میاره تو خونه میگه میمونم بعد ناهار میرم بعدش شروع کرد به خندیدن وشوخی اصلا اهمیتی نمی‌داد من ناراحتم یعتی رفتنی که میخواستم به آرمی برم کسی زیاد حساس نشه کاری کرد که همه فهمیدن من عصبیم با عصبانیت اومدم 

بچه ها نمیدونم متوجه منطورم میشین من میخواستم تا آرومم با قهر وناراحتی زیاد نیام حداقل ظاهر خودم ونگه دارم شوهرم کاری که همه فهمیدن یعنی چقدر یه آدم بدون درک وفهم میتونه باشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792