عشقم یه سالو چهار ماه پیش عقد کرد و واسه همیشه از هم جدا شدیم .
ولی تمام عکساش ک با خانوادم گرفته بودیم و دو تایی گرفته بودیم توش بود
حتی صفحه گوشیمم هنوز اون گلدونی بود ک برام خریده بود .
دقیقا روزه سالگرد عقدش گوشیم سوکتش خراب شده بود (گوشیم نوت سامسونگ بود و دوربینش از گوشی تمام اقواممون بهتر بود و واسه مراسما گوشی منو میگرفتن )بردم تعمیرگاه درست کنه
توی تعمییرگاه ؛ب صورت عجیب ترکید ک میز کار آقاهه هم کامل سوخته بود .
آقاهه زنگ زد خانم میشه بیایید مغازه من فکر کردم گوشی درست شده رفتم بیارم ک گفت این اتفاق افتاده و دستاش میلرزید از استرس اینکه من بخوام دعوا کنم و.....
گفت نتونستم پشت تلفن بهتون خبر بدم . الان هر کاری میگید تا انجام بدم . (ک گوشی میخوام واسم بگیره یا پول گوشی بهم بده یا هر چی )
من فقط گفتم اتفاقه ،ممکنه واسه هر کسی بیافته .
آقاهه گفت برید خونه مشورت بگیرید با خانوادت ... و هر چی بگید انجام میدم .
رفتم ب خانوادم گفتم چقدر اعتقاد دارید ی اتفاق بد میافته ک جلوی ی اتفاق بدتر بگیره؟ گوشیم منفجر شده ؛میتونست توی دستامون بترکه و 5تا انگشت هم باهاش بره .....
من هزار تومان بابت گوشی نمیخوام و شما هم این اجازه بدید ک ازش نگیرم .
عصرش رفتم ب آقاهه گفتم من چیزی نمیخوام و ایرادی نداره . نمیتونم توصیف کنم آقاهه چقدر خوشحال شد و بماند ک ماه پیش هم باز تماس گرفت عذاب وجدان دارم و شماره کارت بدید ی مقداری بریزم ولی گفتم نمیخوام (هنوزم گوشی نخریدم )
ولی آقاهه نفهمید ولی من خوب فهمیدم ،خدا خواست اون گوشی ای ک من با عشقم چت میکردم و و عکسهای اون توش بود و..... دیگه دستم نباشه .. و هییچی ازش نمونه