2777
2789

برادرکوچیک  من ازدواج نکرده بعد خونه مادرم اینا خارج از تهران و محل کارش جدیدش بالاشهره 


کلا کارش بالاشهره و چند ساله این مشکل مسافت محل کار و خونه رو داره 


حالا خونه ما نه خارج از َهر حدودا پایین شهر و به مرکز نزدیکه نه مثل خونه مادرم اینا ولی نزدیکم نیست 


حالا کلا برادر کوچیکم هر وقت میومد خونه ما شوهرم میگفت بگو هر وقت خواست بیاد 

کلا چون با هم راحت بودن منم با برادرم راحت بودم گاهی بهش تعارف میزدم هر وقت نخواستی بری خونه بیاد اینجا 



حالا تا این که چند روز پیش برادرم زنگ زد گفت من 3 روز تو هفته باید بیام خونه شما ناهارم می خوام 

یه چیزم که هست متاسفانه عادت پول قرض کردن هم داره، پول هم قرض خواست منم گفت خونه رو بیا، ناهار هم هر چی داشتیم باهم می خوریم ولی پول الان نمی تونم بهت بدم 


بعد اون روز من خونه نبودم شب خونه مادرم اینا می خواستم بمونم بهش گفتم با شوهرم هماهنگی کنه بره اونجا بعد رفته بود عین این کلمات رو به اونم گفته بود البته پول رو نمی دونم خواسته بود یا نه 

از اون ور شام نبوده فرستاده بودتش که تخم مرغ بخره و... 

حالا از این ورم من یه مقدار چند وقته با شوهرم مشکل خوردم و سرد شدم 


حالت شوهرم اولش اومد گفت داداشم این جوری گفته حالا چی کار کنیم یه جوری انگار شوکه شده بود من بهش گفتم یه کم صبر کن اون فکر نکنم بیاد حالا یه چیز گفته 


اما فرداش سر یه چیز شوهرم عصبی شد و اینم کشید وسط که نباید بیاد 



بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

حالا من موندم این وسط راستش خودمم ته دلم تصور این که سه روز در هفته بخواد بیاد سخته 


تازه از اون نرم به‌ش گفتم بره کلید هم واسه خودش بزنه چون فکر نمی کردم شوهرم مخالف باشه 

اما الان مخالفت شوهرمو دیدم نمی دونم چی کار کنم 

محبت کردن به برادرتون خوبه به شرطی که وظیفه ت نه حدودش رو رعایت کن

آخه خوب شوهرم چی خونه خیلی کوچیکه 


بعد از اون ور الان با این حساب نمی تونم بهش کلید بدم باید همش خونه باشم که میاد پشت در نمونه 

حقیقتش من جای شما بودم قبول نمیکردم اون ۳ روز رو. اگر واقعا مسیر رفت و آمد زیاده یا با چندنفر خونه بگیرن (بالاخره درآمد دارن) و یا اینکه برن پانسیون و یا نزدیک منزل پدری کار پیدا کنن.

پول هم اگر مبلغش پایین باشه و لازم نداشته باشم یکبار قرض میدم ببینم پس میده یا نه، وگرنه اونم جواب منفی میدم.(اگر لازم نداشته باشم قضیه متفاوته)

……

من چندین مورد دیدم که این رفت و آمد زیاد یکی از خانواده درجه یک مشکل ساز شده.

مثلا کوچیک ترین حرف و بحثی جلوی بردارتون پیش بیاد همه زود مطلع میشن. سر همون قضیه پول قرض دادن همسرت شاید معترض بشه، همین رفت و آمد شاید سبب بشه که خانواده شوهرت هم همین توقع رو داشته باشن.

خلاصه اگر در خودتون میبینید اکی، اگر نه از همین اول با یه نه شاید ناراحت بشه، ولی خیلی بهتر از دلخوری های بزرگ در آینده هست.


خب یه اتاق اجاره کنه گناه شما چیه داداشت میخاد بره واسه خودش سرکار ،زحمتشو میندازه گردن شما ،خیلی اش ...

آره خوب احترامش یه جوری از بین رفت 


شایدم چون من همش بهش تعارف میزدم زیادی احساس راحتی کرده 

تازه به منم می گفت خونه شلوغ باشه نمیام 


من اگه کلید بهش میدادم خیلی دغدغه نداشتم اما تصور نمی مردم شوهرم مخالفت کنه این جوری 

حالا من موندم این وسط راستش خودمم ته دلم تصور این که سه روز در هفته بخواد بیاد سخته  تازه ا ...

با شوهرت صحبت کن

بگو یه مدت قبول کنه

درسته وظیفه شوهرت نیست اما برادرتون داره تلاشش رو میکنه از این سر شهر میره اون سر شهر برای روزی حلال

خواهرم چندسال پیش برام پیش اومداین ووسط نه شوهرت اذیت میشه نه برادرت فقط خودت اذیت میشی چون بخاطربرادرت مجبوری همراه بشی کوتاه بیای نوکری یه عده روبکنی وتاابدزیردینش می‌مونه ‌درکل خوب نیست ازاول نیادبهتره تابعداکدورت بشه .... 

خدایاپسرموشفای خیربده آمین آمین آمین🙏🙏🙏

کلا به نظرم خیلی تعارف نمیکردین.

حقیقتش من خودم الان نه راجع به خواهر خودم نه خواهرشوهرم نمی‌دونم قبول کنم.

حاضرم از نظر مالی حتی کمک کنم خونه بگیرن یه بخشی هزینش و ما بدیم ولی کلید دادن و … اینا.

من به همسر شما حق میدم.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792