بچه که بودم موقع امپول زدن کل پرسنل تزریقات دورم جمع میشدن و دست و پاهامو میگرفتن تا امپول بزنم، مامانم و رسوا میکردم تا اون سوزن وارد بدنم بشه😑 موقع برگشتن از دکتر همیشه تو دلم میگفتم بزرگ که بشم اختیارم که بیاد دست خودم دیگه نه دکتر میام نه امپول میزنم...بزرگ شدم، زورِ لباس های بچگونه خیلی زیاد بود...زورِ دیدنِ نوزاد و زنای باردار بدجوری به تصمیمِ بچگیم چربید... هرماه مطب دکترای نازایی... یه امپول؟ دوتا؟ سه تا؟ هربار ۶ تا امپول زدم...۵ سالِ، منم ۲۵ سالمه و از ماه بعد قراره دور ناف تزریق کنم....
(ببخش طولانی شد ترسِت از امپول من و یاد بچگیم انداخت)
فوبیا داری گلم
یه نفرو با خودت ببر دستتو بگیره
اینم یه پرستار یادم داد که وقتی امپول داخل باسنته نفستو حبس کن تا دراومد بده بیرون، راست گفت هیچی حس نمیکنی
شل بگیر وگرنه گیر میکنه تو باسنت یا مواد میپاشه بیرون
اونقدرام درد نداره به داروخونه بگو امپول لیدوکایین بده بت که راحت و بدون درد باش امپولتو بزنی
بیا من برات بزنم
انقد خوب میزنم ک اصلا نمیفهمی 😊😎
دردش از همه آمپولا بیشتره ولی قابل تحمله
من یه بار ۳ تا با هم زدم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
