من آبجیم با پسر همسایمون دوستن بچن دوتاشونم آبجیم ۳ سالشه اون یکم بزرگه از اون بعد امروز عصر بود اون آبجیمو اذیت کرده بود آبجیمم اون یواش زده بود بعد آبجی پسره اومده دست آبجیمو توکوچه فشار داده ما حواسمون نبود. بعد اون مامانش اومده ب آبجیم اخم میکنه هرچی باشه بچس قلبش داش تند تند میزد از ترس پسره نمیتونه آبجیمو بزنه بعد مامانش میگه پسرم نمیتونه بزنه خودم میزنمش بعد تقصیر ما میندازن