😂💔
اينكه سر راهيم
میتونم آب بزارم رو بخاری ابر شه سوارش شم:/
آدما پشت تلویزیونین///:
بازیگرا منظورمه
خیلی کوچک بودم خب
میرفتم پشتشت رو نگاه میکردم فکر میکردم دارن اونجا نقش بازی میکنن
زنبیل میبرند بیمارستان بچه میزارند توش میارند😐
فکرمیکردم خدا شکل هوهوخان باد مهربانه😑
پسرارو مردا به دنیا میارن ، دخترارو زنا
فک میکردم پنیر ادمو کم عقل میکنه و قسمت سفیده هندونه ادمو کچل
سایه ام یه بچه بی ادبه ک من هرکاری میکنم اونم میکنه😒
بگم میترسم بترکم
بچه بودم ۱۰ سال سن داشتم هنوزم که هنوزه اینجوریم و درباره پایان یه سری وقایع که اتفاق افتاده و تموم شده رفته چه داستان چه فیلم و سریال و حتی روایت تخیل میکنم
با خودم میگفتم امام علی رو یزید کشت و بچه هاش یعنی امام حسن و حسین و زینب کینه یزید و آرزوی انتقام ازش رو داشتن بزرگ میشن و آخرش انتقامش رو میگیرن یکی نبود بگه مگه به دوره امام علی اصلا یزید بود 😅😅🤣🤣
فکر میکردم بچه پدر مادرم نیستم که باهام بدرفتاری میکنن.گاهی منتظر بودم پدر مادر واقعیم پیدام کنن
بپری تو کتاب میری تو قصه ها و ادماشو میبینی چند بازم پریدم رو کتاب دیدم نه نمیشه حتما جای ترسناکیه خدا برای همین نخواسته برم😂😂😂
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
39 ثانیه پیش
40 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
