با دوتا بچه هام رفته بودم نمایشگاه کتاب .بچه اولم بزرگه پشت کنکور .بچه دومم کلاس اولی و دستش تو دستم بود .از لحاظ ظاهری ام مانتویی ساده ام .اینارو گفتم که یه پیش زمینه تو ذهنتون باشه .داشتیم غرفه هارو نگاه میکردیم راهرویی رفتیم که شلوغ نبود .یه آقایی اومد از پشت سر بدنشو چسبوند به پشتم وقتی برگشتم دیدم از رو شلوار کاملا نعوذ خاک برسریش مشخصه .بقدری ناراحت شدم یه فحش دادم بهش.
فقط یه کلمه فحش
بعد آقا ترسید دست پیش و گرفت اون شروع کرد به داد زدن که منو بترسونه .گفت خانم شما عقبی اومدی چرا فحش میدی ؟ .بهش گفتم باشه تو راست میگی ولی فقط برو .
از اونروز تا الان خیلی حالم بده بشدت بقدری که دست و دلم بکار خونه نمیره و فقط یه گوشه افسرده افتادم ..
بچه ها کارم شده گریه که چرا این اتفاق باید برای من چندین بار بیوفته ؟ توی بازار توی حرم .بقران خسته شدم .
من لباسایی که میپوشم همه گشادن اصلا قالب بدنیم معلوم نیس چرا باید اینطوری بشه ؟