جا دیگه قراره بریم من به خواهرم گفتم شما ک نمیومدین از صبح یا ظهر خبر میدادی من تدارک نمی دیدم خود خواهرمم خیلی ناراحت شد از کار شوهرش منتها نمیتونه رو حرفش حرف بزنه برگشته به خواهرم گفته خواهرت ک غریبه نیس یه شب دیگه میریم خونشون ولی اینجا ک دعوت کردن من رودربایستی دارم بنظر شما من چ عکس العملی داشته باشم؟؟ اون شوهرش پرروئه حتما ی شب دیگه میاد
مامانم میگه اصلا شام درست نکن چای بهشون بده برن یا نهایت تخم مرغی املتی
هروقت زنگ زدن بگو نیستیم
امان از این باجناقا، ک اسایش واسه ما خواهرا نمیذارن
مامانت راس میگه
خب اولویت با اوتیه که زودتر دعوت کرده
مادرت درست میگه
املت بذار
بگو شما که غریبه نیستید
بله مامانت درست میگه
اومدن تخم مرغ بذار جلوشون
حالا املت هم نه ولی یه غذا ساده مثل استامبولی یا عدس پلو بدون گوشت و مخلفات بپذ بگو ببخشید دیگه اون روز که دعوتتون کرده بودم خیلی تدارک دیده بودم ولی الان یهویی شد نتونستم زیاد آماده کنم
بگو اوم روز کلی تدارک دیدم هزینه کردم دیگه پول نداشتیم یه املتی بده بخورن بگو شما ک غریبه نیستین من غذا اون روز مهمونی دادم با کسی ک رو دربایستی داشتیم به روش بیار حتما
تا حداقل 6ماه راهش نمیدادم میپیچوندنم
من بودم خیلی ناراحت میشدم ولی تمام سعیتو بکن که کشش ندی چون آرامش خودت بهم میریزه . اما یه روزی در وقت مناسب یه تیکه آبدار به شوهرخواهر بنداز که بدونه یادت نرفته
ن هروقت اومدن ماکارانی یا لوبیا پلو اگه ازقبلش گفتن ی نوع خورست یا فقط مرغ بذار
مناسبت دعوتی چی بود ؟؟
دیگه دعوتشون نکن ...
حتی اگه زدن به پورویی خودشون اومدن یه چای و میوه بزار براشون ..
