۴ ماهه با دوست پسرم تو رابطه اییم از اول خودش خیلی دوسم داشت اومد جلو و گفت قصدش جدیه منم قبول کردم
ولی میگفت ۲ سال بعد میتونه بیاد خاستگاری ک دانشگاهش تموم شه
بعد خانواده من فهمیدن اتفاقی و منم گفتم الان ک فهمیدن بیا جلو یه اشنایی چیزی داشته باشیم ب مامانت بگو بیاد با خانوادم صحبت کنه اجازه اشنایی بگیره چن ماه بعدشم خاستگاری گفت باشه
بعد سرد شدع بودو کمتر پیشم بود تهش ب بهونه الکی کات کرد منم بلاکش کرد
روز بعدش زنگ زد با گریه ک دلم برات تنگشده من رفتم چون تو گفتی بیا خاستگاری منم شرایطشو نداشتم نمیتونم از پسش بربیام یه کاری کن درست شه رابطمون
گفتم راهش همینه ک بیاین واسه اشنایی چن ماه بعدشم خاستگاری گفت بزار برم فکرامو کنم با خانوادم صحبت کنم خبر بدم
الان پیام داد کنمیشه نمیتونم خدانگهدارت 😔