وایییی من سری زایمان اولم چون دردام شروع نشده بود هفته چهلم که تموم شد آمپچل فشار زدن بهم ....یکی از پرستارا قطره های سرم رو زیاد کرده بود منم که نوزده سالم و هیچی حالیم نبود .....چشمتون روز بد نبینه یهو فکر کردم یکی داره با دو تا دستاش پاهامو از جدا میکنه هر چی هم میگفتم ماما میگفت الان معاینه ات کرد هنوز پنج سانتی ....ناز نیار ....وای یه دفعه فکرکردم الانه که خودمو خراب کنم با گریه و التماس من پرستار گفت برگرد ببینم ....یه دفعه با جیغ گفت موهای بچه معلومه ...بعد سریعا دستگاه برای قلب جنین اورد ....قلبش صدا نمیداد برای چند لحظه قلب بچم وایساد ....من که کلا نیمه جون بودم ...اما شکر خدا دوباره صداش برگشت ...نزدیک به ده تا ماما و پرستار بالا سرم بودن ...نفهمیدم چطور بردنم اطاق زایمان