من دوران عقدمون مادرشوهرمباد میکرد برام ناراحت میشد پیش پسرش بخوابم
شوهرمیک شب در میون میومد خونه ما میموند
یکبار روز پدر بود شوهرم منو برد خونشون منم کادو الیزابت وگل برای پدرشون گرفته بودمشامم که خوردیم عین خرررر به تمام معنا عین خاکبرسرا دقیقا رفتم اشپزخونه تموم ظرفارو شستم اونم اولین باری که رفتم خونشون🙄🫤🫤🫤
وبعدشم میخواستیم بمونیم مادرشوهرم اینقدرررر باد کرد وحشتناک اصلا نمیشد باهاش حرف زد جواب نمیداد.
منم دیگه نرفتم تااااا خوده مادرشوهرم بعد از ۱۱ روز مجبور شد زنگ بزنه بگه بیا شب.😂
از من با ده سال زندگی پذیرا باشین خونه مادرشوهر نمونین شب وهم اینکه کار کنین مثلا بذارین لب اپن یه توک پا تو اشپزخونه ولی حداقل تو عقد دست به ظرفشویی نزنین
برای خودتون ارزش قائل باشین😍