مادرشوهرم اینا ۳ تا خواهرن هرکدومشون یدونه عروس دارن من عروس بزرگه هستم
من و عروس خوار وسطیه معمولی هستیم بهشون احترام میزاریم
حالا عروس کوچیکه خیلی خیلی به اینا محبت میکنه و شده نور دیده
برا مادرشوهر تولد میگیره سورپرایزش میکنه از بغل مادرشوهر تکون نمیخوره،پاهاش و ماساژ میده جلو جمع شونه هاشو ماساژ میده 😶
صبح ها میره کارای مادرشوهرشو میکنه براش ناهار میزاره
این درحالیه که ما رو مادرش برا شام دعوت کرده بود اصلا به مامانش کمک نمیکرد حتی تو پذیرایی کردن، من دیدم مامانش خیلی دسپاچه شده رفتم آشپزخونه کمک مادرش عروس هم نشسته بود کنار مادرشوهرش و دستشو گرفته بود دستش
حتی برا مامانش ندیدم تبریک تولدشو استوری کنه
ولی برا مادرشوهرشو از دو روز قبل تا دو روز بعد استوری میزاره
الان میبینم که مارو مقایسه میکنن این درحالی که من با شوهرم خیلی مشکل داشتم همیشه یه چشمم اشک بود یه چشمم خون ولی شوهر این عروس خیلی پسر خوب و مهربون و سربه راهیه