2777
2789

از در رفتیم داخلش تو حیاط داشت سیرابی میشست با پدرشوهرمم بحثش بود سلام دادم جوابمو نداد اخماشم ریخته بود تو هم نگاه بچه هامم نکرد کفشای پسرمو براش پوشیدم اومدم بیرون  هیچ نگفت خرتون ب چند شوهرمم اومد سوار ماشین شدم گفتم دیگه حال و حوصلم اومد سر جاش ولی دیگه من و اینجا نیار خونه مامانت نمیام اومدیم تو ماشین بحثمون شد گفتم مامانت صد سالشه ولی شعور برخورد با مهمون نداره کوبید تو دهنم کلی هم فحش ب خودمو اجدادم داد.حالم از شوهر بیشعورم بهم میخوره بعد حالبه میگفت تو باید میرفتی سیرابی رو از دستش میگرفتی میشستی شما بودین چیکار میکردین

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

همون نرین بیرون باهم بهتره ب نظرم شوهرشما خیلی خانواده دوست تشریف دارن

آناهیتا🌿                                                                           این کاربری از مامان آریا به خاله آریا واگذار شده است😎

شمام خیلی با شعور رفتار نکردی عزیزم🌷

 نتـࢪسـون عاشقـاࢪو از این ڪولاڪ تـاࢪاج🖋به خاڪ افتـادن از عشـق ، پَࢪ و بالِ به معࢪاج 🖋  نه تیࢪ و دشــنھ ، نه داࢪ و زندون🖊 ستــاࢪه ها ࢪو از شـب نتـــࢪسون♥    ʕ´•ᴥ•`ʔ 

چقد بده آدم با مهمون بدرفتاری کنه

زنی را می شناسم من*که در یک گوشه ی خانه،میان شستن و پختن؛درون آشپزخانه*که می گوید پشیمان است*چرا دل را به او بسته؛کجا او لایق آنست؟*و با خودزیر لب گوید:گریزانم از این خانه*ولی از خود چنین پرسد:چه کس موهای طفلم راپس از من می زند شانه؟!* زنی را می شناسم من که نای رفتنش رفته*قدم هایش همه خسته*دلش در زیر پاهایش*زند فریاد:دگر بسه
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  6 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  5 ساعت پیش