دایی شوهرم بچه نداره نزدیک ۶۰ سالشه اونا یه شهرستانن ما یه شهرستان دیگه هر دو هفته یا شاید یک هفته ای یکبار میاد خونه ما یک هفته هم میمونه تنها هم میاد زنش رو نمیاره من اوایل خیلی مراعات میکردم میگفتم گناه داره بچه نداره ولی الان باردارم ماه نهم هستم دیگهواقعا نمیتونم مهمون داری کنم بعد من توی بارداری خیییلی گر گرفتگی دارم اصلا نمیتونم انقد لباس بپوشم و مراعات کنم جلوی اون، اکثر اوقات دنبال خودش کلی هم مهمون میاره اونم نه اقوام درجه یک دوستاش و اینا درک نمیکنه شرایط منو
من بودم خودمو میزدم از دستش. چقدر بیشعوره. شوهرت چی میگه؟؟
انقد بدم میاد یه ساعت تایپ میکنم، جواب نمیدید!🤨لایک نکن جون هرکی دوست داری!😵💫 نره غولا هم درخواست ندن🤬🤢. [ هول و... کیست!؟ کسی که نوشتی درخواست نده ولی اینکارو میکنه. درخواستت رو رد میکنم ولی قبلش ده تا فحش نثارت کردم.] هرجا نظر دادم که مخالف نظر شما بود لازم نیست واکنش نشون بدی. بپذیر که همه مطابق میل شما فکر نمیکنند.
عزیزم از اول باید براش حدو حدود میزاشتید الان کمی کارو سخت کردید ، دوستاشونو دیگه چرا اجازه دادید بیان؟؟! الان اگه میتونی به خانومش زنگ بزن به نظرم از حالتات بگو بعدشم بگو اره اینقدر سنگین شدم که دیگه نمیتونم حتی کارای عادیمونو انجام بدم یه جوری با سیاست باهاش صحبت کن که بفهمه بشینه با شوهرش حرف بزنه که دیگه نیاد خونتون اینم بهش بگو بگو راستش جلوی بابامم خجالت میکشم چون شکمم اومده بالا کمتر میامو میرم یا اکثر مهمونیا رو نمیرم چون خجالت میکشم خیلی .... از این حرفا بزن خلاصه ببین چه نتیجه ایی میگیری
زندگی مانند دوربین است ،روی چیزهای مهم تمرکز کنیدلحظات خوب را ثبت کنید ،زشتی ها را از آن کات کنیدو در نهایت اگر چیزی که می خواستید از آب درنیامد …کافیست عکس دیگری بگیرید!
یا حضرت عباس😐 من بودم خودمو میزدم از دستش. چقدر بیشعوره. شوهرت چی میگه؟؟
مشکلم اینه شوهرم دوسش داره و واقعا هیچی نمیگه هرچی من میگم من دارن اذیت میشم بابا یکم حریم خصوصی یکم تنهایی لازم داریم با من همدردی میکنه ولی به داییش هییچی نمیگه
عزیزم از اول باید براش حدو حدود میزاشتید الان کمی کارو سخت کردید ، دوستاشونو دیگه چرا اجازه دادید بی ...
بخدا هزار بار گفتم انگار خودشو میزنه به اون راه دفعه قبل که مهمون اورد من همون روز وسایلمو جمع کردم اخر ماه هشت با اینکه بارداری پرخطر محسوب میشم با تاکسی ۳۰۰ کیلومتر رفتمخونه مادرم تا ارامش داشته باشم تا اینا رفتن ۳ روز بعد که من برگشتم دقیق ۴ روز بعدش دوباره اومد انگار نه انگار من این رفتارو نشون دادم الان ۶ روزه رفته خونشون زنگ زده من دارم چهارشنبه میام خونتون
به همسرم میگفتم این دفعه که اومد خودت بیا پذیرایی کن. بهش هم بگو من استراحت مطلقم نمیتونم پذیرایی کن ...
والا نمیدونم چه فکر میکنن اصلا درکی از طرف مقابل ندارن قبلا که انقد پررو بود میگفت کلید خونتون رو بدید به دوستای من چون دوستای خوبی بودن برامخودتون برید خونه یکی دیگه بخوابید نیاید تا مهمونام اذیت نشن کلی دعوا کردم تا از این موضع کوتاه اومدن مثلا
اخه مامانم خونشون روستاس من مرکز استانم اینجا نوبت دارم برای زایمان بعد در طول روز ۸ الی ۹ بار زنگمیزنه درمورد خصوصی ترین چیزا هم میپرسه همش میخواد فضولی کنه شوهرمم رو میده همش توضیح میده اجازه میده دخالت کنن من پیش اومده که هفته ها جواب تماس هاش رو ندادم تا زنگنزنه بازم از رو نمیره
بخدا هزار بار گفتم انگار خودشو میزنه به اون راه دفعه قبل که مهمون اورد من همون روز وسایلمو جمع کردم ...
زنگ بزن خانومش بگو ببخشید نمیتونم هرروز از شوهرتون پذیرایی کنم والسلام به جهنم که میخواد بهشون بربخوره یا نه این اقا شوهرتم بیچاره میکنه ازش یه رفیق باز میسازه الان پاشو کلا ببر
زندگی مانند دوربین است ،روی چیزهای مهم تمرکز کنیدلحظات خوب را ثبت کنید ،زشتی ها را از آن کات کنیدو در نهایت اگر چیزی که می خواستید از آب درنیامد …کافیست عکس دیگری بگیرید!
والا نمیدونم چه فکر میکنن اصلا درکی از طرف مقابل ندارن قبلا که انقد پررو بود میگفت کلید خونتون رو بد ...
چقدر پررررووووو شده دیگهههههه🤯🤯🤯🤯 زنشم از خدا خواستشه که مهمونیا و رفیق بازیای شوهرشو بندازه گردن یکی دیگه خییلی محکم باییت سر جات درم باز نکن شوهرتم زنگ زد بگو یا منو بچت یا داییتو دوستاش برو ور دل همونا
زندگی مانند دوربین است ،روی چیزهای مهم تمرکز کنیدلحظات خوب را ثبت کنید ،زشتی ها را از آن کات کنیدو در نهایت اگر چیزی که می خواستید از آب درنیامد …کافیست عکس دیگری بگیرید!
رودرباییسیو با اینا باید بزاری کنار به جهنم که میخواد بعدش چی پیش بیاد هر چی شد بشین سر خونه زندگیت هیچوقتم نرو خونه مامانت اینا اینا از خداشونه خونه رو خالی ببینن کلیدو بنداز پشت در که با شوهرت نیاد تو اول ببین شوهرت تنهاس یا با داییشه با داییش بود اتمام حجت کن براش با داییش نبود درو باز کن بیاد تو برای زایمانتم بگو مامانت بیاد خونتون بری اونجا خونتو میکنه محفل خودشو رفیقاش
زندگی مانند دوربین است ،روی چیزهای مهم تمرکز کنیدلحظات خوب را ثبت کنید ،زشتی ها را از آن کات کنیدو در نهایت اگر چیزی که می خواستید از آب درنیامد …کافیست عکس دیگری بگیرید!
اخه مامانم خونشون روستاس من مرکز استانم اینجا نوبت دارم برای زایمان بعد در طول روز ۸ الی ۹ بار زنگم ...
برای اینکه پشتش به شوهرت گرمه اول شوهرتو بنشون سر جاش بعدا به خدمت داییش برس
زندگی مانند دوربین است ،روی چیزهای مهم تمرکز کنیدلحظات خوب را ثبت کنید ،زشتی ها را از آن کات کنیدو در نهایت اگر چیزی که می خواستید از آب درنیامد …کافیست عکس دیگری بگیرید!