2777
2789
عنوان

ترسیدن از ادمی که عاشقش بودم

194 بازدید | 13 پست

سلام من یه مدت طولانی نزدیک شش ماه اینا با یک نفر همکار بودم و اون به شدت مهربون و بامحبت بود و اینقدر رفتاراش صمیمی شد که منم عاشقش شدم و واقعا منتظر بودم پیشنهاد بده اما یهو گذاشت و رفت. با رفتنش به معنا واقعی داغون شدم و اصلا انگار چند سال پیر شدم حالا بعد حدود ۲ یا ۳ روزه که برگشته و داره هی محبت میکنه من ته دلم عاشقشم ولی ازش خیلی میترسم. میترسم دوباره هم یهو بزاره بره و من دیگه جون نقابله با این حس رو ندارم . چیکار کنم به نظرتون؟ شما اگه جای من بودین چیکار میکردین؟ 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

تو بیمارستان کار میکنید؟؟ حق دارید واقعا اعتماد کردن خیلی سخت شده

نه عزیزم توی شرکت مهندسی 

اره واقعا عجیب شده واقعا تو نبودش دیوونه شدم کسی که هر روز بهم محبت میکرد و هی شوخی و خنده و ... حدود ۳ ماه نه پیام داد نه زنگ زد یه بارم باهاش تماس گرفتم خیلی معمولی جواب داد. 

شنیدی اسکل ب رابطه قبلی برمیگرده

ببین من توی دو ماه موهام ریخت و پوستم چروک شده کنار چشمام و واقعا نابود شدم ولی الان اون ول کن نیست قشنگ فک میکنه همه چی مثل قبله و خیلی ریلکس برخورد میکنه از طرفی هم اگه سرد برخورد کنم با توجه به صمیمیت قبلیموت میگه چرا اینطوری برخورد میکنی و دوست ندارم غرورم رو بزارم زیر پام و بگم چون تو رفتی و خیلی بی معرفت بودی

مسئله اینه اصلا رابطه ای نبوده اون مدت ۶ ماه واقعا واقعا باهام خوب بود اما یهو عوض شد باز الان خوب شده مشکلم اینه که نمیتونم بفهمم تو مغزش چی میگذره 

اگه باهاش خوب باشم دوباره بره آسیب میبینم

اگه باهاش بد باشم میگه چرا این مدلی ای دیگه صمیمی نیستی و ...و نمیخام بردارم بگم چون رفتی یاد من نکردی 

نه عزیزم توی شرکت مهندسی  اره واقعا عجیب شده واقعا تو نبودش دیوونه شدم کسی که هر روز بهم محبت ...

شاید مشکلی براش پیش اومده

دیگه بهش رو نده و بهش توجه نکن 

اگر دوس دارید برای حاجتم صلوات بفرستید ممنونم

شاید مشکلی براش پیش اومده دیگه بهش رو نده و بهش توجه نکن 

نه مشکلی نداشته اینو تقریبا مطمئنم و اینکه با کسی هم نبوده اینم مطمئنم ولی نمیفهمم چطور اینقدر بی عاطفه شد الان وقتی میاد پیشم هم دلم تنگه هم وحشت میکنم یاد بدبختیام که میفتم که چقدر افسرده شدم .

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز