دیشب خاستگاریم بود،با شخصی ک ۱۰ساله دوست بودیم
اومدن صحبت کردیم
پدرم گفت اقا داماد چیداری
گفت ماشین از خودم و کارمم دولتی ولی خونه ندارم
بابام گفت دیگه باید خونرو تهیه کنی و..
خونوادش ازم خوششون اومد خیلی،مخصوصا باباش
صحبت شد و تموم شد رفتن،بعد مامانش پیغام داد اگه مشگل باباش خونس من زمینمو میفروشم براتون میخرم
اما الان دوس پسرم کینه به دل گرفته محلم نمیده باهام سرد رفتار میکنه و میگه برااینکه باباتو ضایع کنم نکیذارم مامانم خونه بخره
مهریتم باید بذاری کلا۱۴تا سکه
با یه لحن بدی میگه اصلا شبیه آدم دیشب یا قبلترش نیست
دلم خیلی گرفته،دارم اشکمیریزم
اخه چطور میتونه انقد یعویی عوضشه
حالم خیلی بده😓😭😭