من یدونه زن داداش دارم برادرم دکترای عمران دارن و شغلشون آزاد هستش حدود ۷ سال با خانمش دوست بودن البته ایشون همسایه بودن فوق دیپلم نقاشی داره. از وقتی عروس ما شده مدام با ما درگیر هستش مخصوصا من.
من بخاطر شغل همسرم از خانواده دور هستم هفته ای یکبار میریم دیدن پدر و مادرم و خانواده شوهرم پنج شنبه صبح میریم و عصر جمعه هم برمیگردم. من جرات ندارم لباس نو بپوشم یا حتي طلا استفاده کنم اگر ببینه حتما دعوا راه میندازه
مدام هم از من و مادرم طلبکاره. برای عروسی برادرم من ده روز بود زایمان کرده بودم و پنج روز بود مرخص شده بودم زایمان وحشتناکی داشتم نتونستم زیاد توی عروسی کاری انجام بدم حالا سه سال از عروسی میگذره این خانم مدام طلبکاره که چرا با من نرقصیدی چرا کاری انجام ندادی من حتی نتونستم برم لباس بخرم مجبور شدم از لباسهای مجلسی قبلی بپوشم همین شده بهانه که چرا نرفتی لباس نو بخری
یا برای فوت شوهر عمه ام چرا برام لباس و پارچه نیوردی
چرا ناخن کاشت زدم تبریک نگفتی و....
الان ۳ ماهه اجازه نداده برادرم حتی به من زنگ بزنه