من دوتابچه ی کوچک دارم یه دوساله و یه ۷ماهه.بازم بااینکه خیلی درگیر بچه هام هستم هروقت میرفتم خونشون کمک میدادم اگه خواهرشوم شام میزاشت من ظرفای بعدازشامو میشستم.حتی وقتی هم بارداربودم بازم کمک میدادم.دوهفته پیش من درگیربچم بودم عصری بهش یه کم غذا دادم ظرفش نتونستم بشورم یه کاسه کوچیک بودبا یه مایتابه ی کوچک.همون شب سمبوسه درست کرده بودن من یه دونه فقط خوردم و بعدگیربچه افتادم دیدمن نمیرم ظرف بشورم خودش رفت همه ظرفاشست اخرکارکه رفتم سرسینک دیدم فقط ظرف بچهم نشسته
خیلییییی ناراحت شدم منم بهش گفتم همش شستی فقط این دوتا رو گزاشتی اونم یه چرت و پرتی تحویلم دادگفت نمیدونم گزاشتم بعدبشورم.منم دیگه خونش نرفتم.بخاطراینکار قسم خوردم دیگه تو خونش یه استکان هم نشورم اخه ادم اینقدر بی چشم و رو که اگه من یه بارنشستم اینکار بکنی.ازبس سرویس دادم انگار وظیفم شده والا
اونموقع حامله بودی بخودت اهمیت میدادی نمیشستی در واقع بخودت احترام میزاشتی اونا الان یاد میگرفتن احترام گذاشتنو
میرفتم خونشون ولی خیلی کمم و دیگ ظرف نمیشستم کارم نمی‌کردم ،بعدشم مقصر خودت بودی وقتی بارداری چرا کار می‌کنی که انقد پر توقع بشن؟
تو اصلا چرا به روی خودت آوردی برا چی گفتی چرا اینو نشستی ؟؟؟
خب بعداً می‌شست خودتو میزدی به اون راه .....با دو تا بچه واقعا انتظار نباید داشته باشه کمک بدی
منم اوایل همین بودم ، انقد کار میکردم انگار کلفتم شوهرم میگفت نکن ۴ تاخاهر دارم ولشون کن خودشون انجام میدن ،منم دیگ کم کم انجام ندادم دیدم انقد حرف میزنن که شوهرمم گفت زن گرفتم نه کلفت برای شما ،از وقتیم باردارشدم دست نزدم به سیاه و سفید
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
6 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
