دیروز مامانم خونمون بود اومده بود پیش دخترم بمونه من برم آرایشگاه
بعد موقع رفتن بهش گفتم بچه رم ببر من یکم استراحت کنم
بعد امروز دخترم رژ مالیده بود به دستاش و بدنش
شوهرم دید گفت هربار که از خونه ی مامانت میاد یه بلایی سرش اومده!
یا امروز دخترم که یک سالشه نرفت بغلش چند بار گفت از خونه ی مامانت میاد اخلاقش عوض میشه
دیروزم مامانم اینجا بود خوب برخورد نکرد
تعارف نکرد بمونه و ..
منم امروز ترکیدم و بعد از کلی توپیدن در نهایت بهش گفتم برو بیرون از خونه
رفت
رژ تو‌خونمون مالیده بود و من چند بار شسته بودم ولی ردش مونده بود
شوهرم منظورش این بود کبود شده اونجا
حق داشتی
اگر تو برای خانوادت ارزش قائل باشی
قطعا شوهرتم ارزش قائل میشه
یک نصیحت به دخترای دم بخت
موقع ازدواج هیچوقت بدی خانوادتون نگید ک بعدا زبون کوتاهی میشه
مامان و بابام خیلی حمایت میکنن
همین دو سه روز پیش مامانم دو تومن نقد داد بهم
و کلا همه جوره
مالی و احساسی
ولی این نمک نشناسه
در غالب شوخی همه چی میگه
واقعا حالم ازش بهم میخوره
دمت گرم
بعد پررو موقع رفتن میگه زنگ نزنی
گفتم کی تا حالا زنگ زدم
کار خوبی کردی
