بچه ها چند روز خواهر شوهرم مهمانم بود یک هفته اونا روستا زندگی میکنن پسرم پنج سالش و خیلی زیاد عمه اش رو دوست داره عمه اش هم خیلی باهاش بازی میکنه و حوصله داره چون مجرد خلاصه الان رفته هردقیه پسرم میگه مامان تو دستپخت خوبی نداری مینا( عمه اش) گفته غذای من خوشمزه تر...
الان میگه مامان چقدر مو روی قالی مینا گفته من بدم میاد داره باهام دعوا میکنه موهای تو هست دیشب هم میگفت من تو لیوان تو آب نمیخورم مینا گفته تو دهنی مامانت نخور خیلی داغ کردم دیگه الان که زنگ بزنم هرچی از دهنم در میاد ب خواهر شوهر بگم از طرفی میترسم ازشون کل خانواده پشت هم هستن و منم که کسی ندارم مامان بابام فوت شدن.....چیکار کنم به نظرتون امیدوارم متوجه شده باشید چی نوشتم از بس عصبی هستم