مینویسم تا خالی شم.
عقایدم با همه حتی صمیمی ترین دوستم فرق داره. تازگیا فهمیدم کسی که دوسش دارم بخاطر فراموش کردن عشقش باهام بوده و دلیل کاتش هم ابن بوده ک اذیت نشم ولی من اذیت شدم حالم بد شد وقتی یهو رفت .
بعدش فهمیدم رفیقام همه تو ظاهر باهام دوستن و اصلا مورد اعتمادشون نیست. همونجا فهمیدم ک بهم گفتن مثل خرابا لباس پوشیدم( چون شلوار قد نود داشتم و راه رفتنم ذاتا با نازه و دست خودم نیست) و همونجا ک صمیمی تریم دوستم دلش نمیخواست باهام بگرده و کلی هم توهین کرد. دلم نمیخواد باهاشون در ارتباط باشم . احساس تنهایی میکنم . دوماه بعد کنکور دارم میدونم قبول نمیشم چیزی نخوندم کل رویاهام دود میشه . معلوم میست عکس العمل بابام چیه.. حتی برای امتحانا هم آماده نیستم .اونم منی که نمرم از ۱۹ پایین نبود.
من خیلی تنهام خیلی
وقتی با کسی حرف میزنم بهم ترحم میکنه یا نصیحتم میکنه . دوست صمیمیم قبلا یه بار بهم خیانت کرده.
همیشه هم عاشق کسایی میشم ک منو نمیخوان یا نفر دومشونم..
اصلا نمیدونم اینی ک تو آینس کیه