2777
2789
عنوان

بیاین بگین حق باکیه

59 بازدید | 7 پست

بچه ها بچه ام خیلی شره و همیشه اذیتم میکنه 

امشب جایی دعوت بودیم  شوهرم ظهر اومد گفت میخوام خواهرام ببرم فلان جا توم بیا من گفتم نه شما برید من کار دارم واقعا هم کلی کار داشتم  گفتم حالا توم واحب نیس بری خواهرات خودشون برن گفت نه و.... 

خلاصه حاظر شد بره رفت بچه رو هم برداشت ببره 

{من قبلش گفتم به هوای اینکه هوا گرمه بگو بچه اذیت میشده براهمین خانمم نیاوردم }

اما پاشد بچه رو حاظر کرد شروع کرد به بدو بیراه گفتن که اره نوبت توم میشه و ازاین حرفا 

حالا اونجایی که میخواست بره جای مهمی نبود. منم فقط چون توی خونه کلی کار داشتم و میدونستم شبم قراره بریم جایی نمیخواستم همراهش برم .

اما به خاطر اینکه خواهراش میخواستن بیان به من فشار میاورد منم عصبی شدم خیلی حالم بد شد اما بااین وجود حاظر شدم

گفت نمیخوام اصلا برم منم اصرار کردم پاشد (گفتم باز دلخوری پیش نیاد)

رفتیم دیدم داداشش ماشینش خالیه خواهراش دیدن گفتن پس همه با ماشین شما بیان منم گفتم نه من اذیت میشم اینطوری 

جالبه که شوهرمم اگه میدونس داداشش ماشینش خالیه نمیرفت اصلا فقط چون میخواس برسونشون قبول کرده بودبره 

خلاصه من سوار ماشین شدم گفت تو چرااومدی اصلا نمیخوام بیای (چون من به خواهرش گفتم جا کمه  داداششم ماشینش بیاره ) ناراحت شد 

منم هیچی نگفتم رفتیم انقد پسرم اذیت کرد که من فقط دنبالش بودم تو راه برگشت هم انقد اذیت کرد من آروم فقط گریه کردم نزاشتم بفهمه دیگم حرف باهاش نزدم 


چرا فکر میکنم لجبازی کردید.رفتی کدورت پیش نیاد بعد گفتی نیاید تو ماشین ما تا کدورت پیش بیاد یا نیاد

معبودم ... 🤲ای راهگشا در تاریکی ها...با کلید اجابتت ...قفل های درونم را باز کن...با تو که باشم، در جاده های تردید،...دستان توانای تو را میبینم ...قلبم در آسمان عشقت ...به پرواز در می آید واز شراب شیرین عرفانت مینوشم ..با تو در آغوش کرامتت ...ساکن میشوم ...با تو هیچ جاده ی پر پیچ و خمی وجود ندارد ...با تو دلم به عطر یاس های برکتت معطر میشود ...تو در جاده های خشکسالی ...تشنگی ام را به برکت نگاهت سیراب میکنی ...خدایا ! هر لحظه شکرت که کنارم هستی و مرا به غیر از خود وا نمیگذاری .

اعصابم خورده که چرا درکم نکرد چرا انقد خودخواهه چه راحت به خاطر بقیه ارامش و اعصاب منو بهم ریخت اونم سر یه جایی که وجود من اصلا مهم نبود 

واقعا ناراحتم  خیلی 

نه برای اینکه رفتم 

فقط برااینکه میدونه شرایطمو میدونه بچه ام چقد اذیت میکنه اما به خاطر خواسته خودش چشمش بست و حتی خم به ابروهشم نیاورد

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

چرا فکر میکنم لجبازی کردید.رفتی کدورت پیش نیاد بعد گفتی نیاید تو ماشین ما تا کدورت پیش بیاد یا نیاد

اخه اگه اونا میومدن باید منو بچه عقب میشستیم. بچم رو پام وقتی خودش ماشین داره اصلا لجباری نبود و فقط برااینکه واقعا مسیر طولانی بود و اذیت میشدم 

اخه اگه اونا میومدن باید منو بچه عقب میشستیم. بچم رو پام وقتی خودش ماشین داره اصلا لجباری نبود و فقط ...

چرا شما باید عقب میرفتید مگه والدین همسرتون بودن .خواهراش بودن منشستی جلو بچه رو میدادی به عمه هاش اینجوری خودتم راحت تر بودی.حالا که گذشت عیب نداره دیگه خودت رو نگران نکن

معبودم ... 🤲ای راهگشا در تاریکی ها...با کلید اجابتت ...قفل های درونم را باز کن...با تو که باشم، در جاده های تردید،...دستان توانای تو را میبینم ...قلبم در آسمان عشقت ...به پرواز در می آید واز شراب شیرین عرفانت مینوشم ..با تو در آغوش کرامتت ...ساکن میشوم ...با تو هیچ جاده ی پر پیچ و خمی وجود ندارد ...با تو دلم به عطر یاس های برکتت معطر میشود ...تو در جاده های خشکسالی ...تشنگی ام را به برکت نگاهت سیراب میکنی ...خدایا ! هر لحظه شکرت که کنارم هستی و مرا به غیر از خود وا نمیگذاری .
چرا شما باید عقب میرفتید مگه والدین همسرتون بودن .خواهراش بودن منشستی جلو بچه رو میدادی به عمه هاش ا ...

چون برادرشوهرم سنش بالاس اونم بامامیومد  زشت بود من جلو بشینم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792