شوهر من تقریبا یک روز در میان کشیک های۳۰ساعته و گاهی۴۸ساعته وایمیسته و من همیشه خونه تنهام
به یه شهر دیگه هم به خاطر کار ایشون مهاجرت کردیم که فقط خودمونیم و خودمون هیچ کی رو ندارم اینجا
این اقا بعد این همه ساعت میاد من با دوق غذا مواماده کردم به خودم رسیدم خونه رو تمیز کردم میاد ناهارشو میخوره کلش فقط تو کوشیشه یا گیم بازی میکنه یا فیلم میبینه هزاررر بارم بهش گفتم بابا این همه ساعته تنهام حوصلم سر رفته دلم گرفته یکم بهم توجه کن ولی هیچیییی
توجهشم اینه یا طوری گازم بگیره تا مغز استخونم تیر بکشه یا موهامو بکشه فقط خوشش میاد ازار بده
الان دیگه اعصابم بهم ریخت گفتم چند بار بگم اذیتم نکن دردم میگیره بعد این همه ساعت اومدی خونه اینم رفتارته گفت باشه نمیام کفتم اره نیا چه بهتر پشتشو کرد خوابید
بخدا دارم دیوونه میشم از دستش
کیدونم خسته میشه فشار روش زیاده ولی بابا منم اخه ادمم
میمیری دو کلمه مول ادم باهام حرف بزنی
همیشه باید اذیتم کنی اه😑