نامزد کردم وضع مالی بابام زیاد خوب نیس شغلش بناست مامانم همیشه با لباسای شلخته و کهنس و منم مجبورم لباس بگیرم دلم برا مامان رنجورم میسوزه امروز با داداشم دعواش شد داداشم بادستش زد تو سرمامانم خونمون همیشه سکوته مامانم به خودش نمیرسه و همش میگه خدایا مرگمو برسون و من زود میمیرم خیلی از لحاظ روحی غمگین شدم خواستم بدونم اگه شما خدای نکرده جای من بودین افسردگی نمیگرفتین؟؟
نه دیگه وقتی نامزد داری دیگه چه افسردگی
با عرض شرمندگی داداشت خیلی بی شعور بوده که دست روی مامانش بلند کرده آینده ی بدی داره
شما سعی کن همچنان به مامان برسی اگه تو هم افسرده بشی مامان بیشتر داغون میشه
خودت شاغل نیستی؟ امکان شاغل شدن نداری؟
مرحله اول
برو سر کار . درآمد داشته باش . بتونی هم جهیزیه بخری هم برای مامان برسی شاید ی رنگ موی ۸۰ تومنی دل مادرت برای چند روز شاد کنه . شاید ی بستنی قیفی ۱۷ تومنی ی ساعت خوشحالش کنه
هر روز صبح دستش بگیر برین پیاده روی کم کم بهتر میشه
بگو الان نامزدم چند وقت دیگ از خونه تو میرم میخوام صبحا باهم بریم پیاده روی به دلم نمونه
مرحله دوم
برای مادرت ی کار خونگی دست و پا کن
مثلا سبزی پاک کردن. پیاز داغ . از همه راحت ترم ترشی انداختن. لواشک خونگی و ...
مرحله سوم
داداشت نادیده بگیرید از فشار بی پولی و بی کاری
مرحله چهارم
جهاز فقط وسایل ضروری بخر
مرحله پنجم
برای تامین جهاز به بهزیستی و کمیته امداد سر بزن و کمک بخواه
ی چیزی ام بگم
نذار نامزدت مانع کار کردنت بشه
باهاش حرف بزن بگو حتی بعد عروسی میخوام کار کنم
دستت تو جیب خودت باشه هم به خودت میرسی هم به مادرت
مادر خونه بیشتر از بقیه بی پولی میچشه
مادرت از فشار دست تنگی افسرده هس
اگه نامزدت با کار موافقت نکرد خواهرانه میگم همینجا ولش کن
والسلام
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
