واقعا خسته شدم هر روز یه اعصاب خوردی یه ناراحتی یعنی واقعا بریدم!من دوتا پسر دارم یکی ده سالشه یکی تقریبا پنج سالش، هر روز دعوا دارن، سر میز نشستن، سر خوردن، توی کوچکترین مسائل دعوا و همه دیگه رو میزنن، سر و صدا جیغ و داد، یعنی دارم مینویسم شاید باورتون نشه ولی مغز سرم باد کرده و احساس سنگینی میکنه سرم، اون میخواد مشق بنویسه ، اون یکی اذیت میکنه نمیزاره، پسربزرگمو میکنم تو اتاق بره مشقاشو بنویسه بعد از نیم ساعت میاد بیرون یک خط مشق ننوشته، میگه تا تو کنارم نباشی من نمیتونم بنویسم، خودم برم کنارش تو اتاق، پسر کوچیکم گریه میکنه میزنه به در، به پسر کوچیکم میگم بیا کنار من و باهم بازی کنیم پسر بزرگم میبینم نمینویسه میگه منم میخوام بازی کنم، یهنی تا جای به ذهنم میرسید سرگرمشون میکنم ولی بازم داد و بیداد، تا دعوا هم می کننن، همسایه طبقه پایینی میاد بالا، که ساکت باشید ما از دستتون ارامش نداریم و از این حرفا! من موندم با یه اعصاب خرابببببب! این همه ماجرا نیستتتتت!! غذا ظهر درست میکنم و جدا هم شب درست میکنم، یا اون دوست نداره یا اون دوست نداره... جیغ و نق که من گرسنمه از این غذا بدم میاد!! محل نمیدم گریه که دلم ضعف داره، دلم درد میکنه، گرسنمه، بچه های امروزی هم که دیدین زبون دارن!؟ تو چطور مادری هستی ما گرسنه ایم
بخدا حتی چند باری محل ندادم گرسنه خوابیدن ولی درست بشو نیستن!! صبح سوال کردن گفتن ابگوشت میخوااییم درست کردم ، عصر پرسیدم یکشون میگه مامارونی، بزرگی سه بار سوال کردم هیچی نگفت: حالا که غذا درست کردم، بزرگیه میکه من دوست ندارم، من نمیخورم واقعا دیگه کشش ندارم ؛ ماجرا هنوز به اینجا ختم نمیشه